قتل غمانگیز الهه حسیننژاد، دختر ۲۴ سالهای که تازه میخواست از محل کار به خانه برسد، بار دیگر واقعیتی دردناک را برای جامعه آشکار کرد: ناامنی ساختاری در حمل و نقل شهری تهران. الهه قربانی مسافری شد که هیچ نهاد رسمی او را به رسمیت نشناخت؛ نه شهرداری، نه رانندگان تاکسی و نه پلیس. این بار، نه تنها یک قاتل محاکمه خواهد شد؛ بلکه مجموعهای از نهادهای مسئول نظارت، ساماندهی و تأمین امنیت حمل و نقل شهری نیز باید پاسخگو باشند. وقتی خیابانها به جولانگاه برای رانندگان ناشناس تبدیل میشوند و هیچ سازوکار بازدارنده قانونی وجود ندارد، امنیت نه تنها تهدید میشود، بلکه قربانی نیز میشود.
به گزارش خبرگزاری اخبار تایمز و به نقل از خبرنگار اجتماعی رکنا، تهران شهری است هزار چهره اما سال هاست که چهره ترابری اش زخم خورده است. مقتول این بار دختری ۲۴ ساله به نام الهه حسین نژاد بود.
الهه حسین نژاد، دختر ۲۴ ساله ای که در یک روز عادی از سر کار برمی گشت تا از برادر معلولش در خانه مراقبت کند. او در میدان آزادی تهران آخرین پیام یا تماس خود را با پدرش زد و اعلام کرد که بیست دقیقه دیگر به خانه می آید. اما آن «بیست دقیقه» هرگز تمام نشد. از آن لحظه تا یازده روز بعد الهه دیگر دیده نشد. میلیون ها ایرانی در شبکه های اجتماعی با انتشار عکس هایی منتظر بازگشت او بودند. هر روز که می گذشت امید کم می شد تا اینکه پلیس اعلام کرد جسد الهه کشف شده و قاتل او مردی جوان و راننده اتوبوس مسافربری است.
این خبر نه تنها به دلیل مرگ دلخراش یک دختر جوان، بلکه به دلیل شکست مجدد اعتماد عمومی به تامین اجتماعی، خدمات شهری و نظمی که مسئول بازگرداندن امن شهروندان به خانه است، جامعه را در ماتم فرو برد.
یک فاجعه
قتل الهه، در ظاهر، یک تراژدی شخصی و جنایی است، اما لایههای عمیقتری از ناکارآمدی را آشکار میکند. او در قلب پایتخت کشور، در یکی از شلوغ ترین و تحت نظارت ترین نقاط شهر، توسط فردی که صرفاً یک ماشین برای سوار کردن مسافران داشت کشته شد.
الهه تنهاست؟ آیا این استثناست؟ مطلقا نه. این حادثه خلاصه تلخی از واقعیتی است که شهروندان تهرانی به ویژه زنان هر روزه در مواجهه با «هوچچرهای غیررسمی» تجربه میکنند.
تهران؛ پایتخت بیسامانی حملونقل شهری
تهران سال هاست که با پدیده ای به نام «کامیون های مسافربری» مواجه است. وسایل نقلیه بدون مجوز، بدون مراقبت، ناشناس و پرخطر. این وسایل نقلیه به رانندگان تاکسی، شرکت های اینترنتی و یا حتی شهر وابسته نیستند. برخی از آنها از شهرهای دیگر آمده اند، شب ها در ماشین هایشان می خوابند و روزها در خیابان ها به دنبال مسافر می گردند. هزینه عدم مدیریت این رانندگان در قالب دیه به جامعه تحمیل شده است.
آنچه خطر این رانندگان را دوچندان می کند، فقدان مکانیزمی برای شناسایی یا حتی بازدارندگی فعالیت آنهاست. پلیس، شهرداری و نهادهای قانونگذاری هنوز هیچ واکنش عملی به این بخش پرخطر حمل و نقل عمومی ارائه نکرده اند.
امنیت در حمل و نقل شهری یک دغدغه لوکس نیست، بلکه یک نیاز اساسی برای هر شهروند است. اما در تهران نشانه های ناامنی روز به روز بیشتر نمایان می شود. حملات لفظی، تهدید، آزار و اذیت جنسی و حتی قتل دیگر مستثنی نیستند، بلکه بخشی از تجربه روزانه بسیاری از زنان شهر شده است.
مردان سایه؛ مسافرکشهای ناشناس در شهر
در گزارش رسمی پلیس آمده است که قاتل نه راننده تاکسی معمولی بوده و نه عضو یک شرکت تاکسیرانی آنلاین. بلکه یکی از هزاران مسافر گمنام و گذرا بود که بدون هیچ نظارت و مجوز و ثبت نامی در خیابان های شلوغ تهران پرسه می زدند. برخی از این افراد حتی ساکن تهران نیستند و در ماشین خود می خوابند. آنها فاقد هر گونه مدرک شناسایی، سابقه کیفری، تحصیلات یا حتی شماره تلفن ثبت شده هستند.
در سالهای اخیر بارها رسانهها و فعالان اجتماعی نسبت به ناامنی این بخش از حملونقل شهری هشدار دادهاند، اما حادثه الهه حسیننژاد آن را به بحرانی واقعی و خونین تبدیل کرد.
نقش نهادهای نظارتی؛ مسئولیتهایی که بر زمین ماندهاند
تعدادی از نهادها و ادارات دولتی به طور مستقیم یا غیر مستقیم مسئول این فاجعه هستند:
شهرداری تهران و سازمان تاکسیرانی: مسئول ساماندهی و صدور مجوز حمل و نقل عمومی. اما همچنان بخش قابل توجهی از حمل و نقل شهری خارج از چارچوب مجاز و بدون نظارت انجام می شود.
پلیس آگاهی و پلیس آگاهی: انتظار میرود در ردیابی ناپدید شدن افراد از فناوریهایی مانند ردیابی تلفن همراه و بررسی دقیقتر دوربینهای شهری به صورت هدفمندتر و سریعتر استفاده کنند. پلیس آگاهی تهران در این زمینه به نقطه عطف مهمی رسیده است.
وزارت کشور و استانداری ها: نظارت همه جانبه بر تردد وسایل نقلیه و ورود و خروج غیرمجاز از شهرها را بر عهده دارد. ورود خودروهای غیربومی فاقد کارت شناسایی که به عنوان خودروی خواب فعالیت می کنند زنگ خطر جدی امنیتی است.
امنیت تاکسیهای شهری
اگر بخواهیم حمل و نقل شهری تهران را به سه دسته تقسیم کنیم، میگوییم:
الف) تاکسی های رسمی تحت نظارت تاکسیرانی
اگرچه دارای مجوز و شناسنامه هستند، اما به دلیل عدم آموزش کافی اخلاقی و رفتاری، همچنان گزارش هایی مبنی بر تخلف به گوش می رسد. نارضایتی مردم از رفتار برخی رانندگان، عدم رسیدگی به شکایات مردمی و فرسودگی ناوگان از مشکلات عمده این بخش است.
ب) تاکسی های اینترنتی
اگرچه ورود آنها به حمل و نقل شهری یک توسعه تلقی می شد، اما امروزه در غیاب نظارت کیفی واقعی، شاهد افزایش نارضایتی ها هستیم. ثبت تخلفات، ارزیابی روانی رانندگان، پیگیری شکایات و پاسخگویی قانونی در مواقع بحران، همگی نیازمند بازنگری فوری است.
ج) عبور وسایل نقلیه مسافربری
این دقیقا همان خلاء مرگبار شهر است. افرادی که بدون کوچکترین نظارتی به سادگی با بوق زدن یا ایستادن در گوشه خیابان در نقش راننده ظاهر می شوند. هیچ نهادی مسئول پاسخگویی آنها نیست و هیچ تضمینی برای سلامت روان، سابقه کیفری و حتی سلامت خودروهای آنها وجود ندارد. قتل الهه تنها یک نمونه است. اما احتمالاً ده ها یا صدها مورد دیگر از سوء استفاده، سرقت یا حتی خشونت وجود دارد که گزارش نشده است.
اصلاح، نه تکرار
افکار عمومی پس از مرگ الهه در شوک فرو رفته است. میلیونها نفری که تا دیروز تصویر او را با امید در فضای مجازی به اشتراک میگذاشتند، اکنون تنها یک آرزو دارند: این قتل آخرین مورد باشد.
اصلاح ساختار حملونقل شهری، پاکسازی خیابانها از مسافران ناشناس، استفاده هوشمندانهتر از فناوریهای ردیابی و شفافسازی در رسیدگی به پروندههای ناپدید شدن، اقداماتی هستند که اگر نادیده گرفته شوند، میتوانند به زنجیرهای از حوادث تلخ تبدیل شوند.
پایان یک زندگی؛ آغاز یک مطالبه
الهه حسین نژاد دیگر در قید حیات نیست، اما شاید مرگ او نقطه عطفی در سازماندهی این نابسامانی دیرینه باشد. وقت آن است که مسئولان با مردم صادق باشند و شجاعانه به نقاط ضعف خود اعتراف کنند و برای اصلاح آن برنامه ریزی کنند. در غیر این صورت این شهر همچنان رنج خواهد برد.
همچنین بخوانید: