تصمیمات غلط و گوش های خاموش
کشور امروز در آستانه یک بحران چندوجهی انرژی قرار دارد؛ بحرانی که نه تنها روشنایی خانهها را هدف گرفته، بلکه پایههای اقتصاد ملی را میلرزاند.
در مرداد سال قبل، ناترازی برق به ۲۱,۱۸۰ مگاوات رسید رکوردی که حتی در اوج تحریمها نیز بیسابقه بود و آینده نگران کننده را تداعی می کند. این رقم معادل خاموشیِ همزمان ۲۰ میلیون ایرانی است. از سوی دیگر، ذخایر زیرزمینی گاز به حداقل تاریخی خود نزدیک شدهاند و مسیر فاجعه باری را پیش رو دارند، به طوری که در پاییز ۱۴۰۳ تنها برای ۲۲ روزِ سرد پیشرو، ذخیره کافی وجود داشت. این در حالی است که یک تناقض تلخ اذهان نخبگان را می آزارد: ایران همزمان سومین کشور جهان در فلرینگ گاز (بیش از ۱۷ میلیارد مترمکعب در سال) و دومین کشور در خاموشیهای گسترده است. این پارادوکس، زاییدهی مدیریت ناکارآمد، فناوری فرسوده و فقدان راهبرد کلان است.
هر ساعت خاموشی سراسری، دستکم ۱.۳ دلار به ازای هر کیلوواتساعت به تولید ناخالص داخلی آسیب میزند. این یعنی قطعی برق در مقیاس ملی، کشور را از ۱۸ میلیارد دلار ثروت محروم میکند – رقمی که معادل چند برابری کل بودجهی سلامت در یک سال است! اطلاعات ماهانه نشان میدهند استانهای صنعتی مانند اصفهان و خوزستان، با وجود سهم ۴۰ درصدی در تولید ناخالص داخلی، بیشترین آسیب را از خاموشیها متحمل میشوند. در مقابل، گزارشهای فصلی شرکت ملی گاز حاکی از آن است که ۲۳درصد از گاز تولیدی در مسیر انتقال به دلیل فرسودگی خطوط، هرگز به مقصد نمیرسد ، اتلافی که معادل سوزاندن روزانه ۶ میلیون دلار پول نقد است.
در چنین شرایط وزیر نیرو وعده غلط می دهد و گوش های خود را بسته است و با رفقای خود معلوم نیست دقیقا به چه کاری مشغول است؟
اکنون راه نجات در گرو سه اقدام فوری است: اول، تبدیل بحران به فرصت از طریق جذب سرمایهگذاری خارجی هدفمند. الگوی موفق را میتوان در توافق اخیر قطر با شرکتهای آلمانی برای توسعه میدان گازی پارس جنوبی مشاهده کرد – پروژهای که با تضمین سود ۱۴ درصدی و معافیت مالیاتی ۱۰ ساله، سرمایهگذاران را جذب کرد. دوم، اجرای فوری برنامههای مدیریت تقاضا. با نصب کنتورهای هوشمند، میتوان تا ۱۸ درصد از مصرف غیرضروری کاست. سوم، بازمهندسی نظام قیمتگذاری. دادههای تاریخی نشان میدهد در سال ۱۳۹۶ که قیمت گاز به صورت پلکانی افزایش یافت، مصرف خانگی ۱۱ درصد کاهش یافت – هرچند این روند به دلیل تورم افسارگسیخته بعدی متوقف شد و البته شروع این چرخه معیوب از سال ۱۳۸۳ آغاز شد و در سال ۱۳۸۹ تشدید شد.
سال های قبل نوشته بودم ادامه روند کنونی، ایران را تا ۱۴۰۶ به واردکننده گاز تبدیل خواهد کرد اما شنیده نشد. این در حالی است که افزایش ۹ درصدی مصرف برق در بخش خانگی کسی را نگران نمی کند. پیوند این دادهها نشان میدهد که سیستم انرژی کشور در یک چرخه معیوب گرفتار شده است: فرسودگی نیروگاهها → افزایش مصرف گاز → کاهش ذخایر زیرزمینی → خاموشیها → کاهش تولید صنعتی → کاهش درآمدهای ارزی → تشدید فرسودگی زیرساختها.
کلید گسستن این زنجیره، در اجرای یک بسته نجات فوری است که سه محور دارد:
۱. تأمین ۱۰ میلیارد دلار سرمایه خارجی از طریق انتشار اوراق قرضه انرژی با تضمین داراییهای زیرزمینی
۲. اجرای آزمایشی قیمتگذاری پلکانی در ۱۰ شهر صنعتی برای ایجاد مدل بومی
۳. انعقاد ۵ قرارداد کلان BOT با شرکتهای چینی و روسی برای نوسازی نیروگاهها
وزارت نفت باید قبول کند تنها با کاهش ۵۰ درصدی فلرینگ، میتوان سالانه ۲.۵ میلیارد دلار صرفهجویی کرد – رقمی که میتواند هزینه نوسازی ۱۵ نیروگاه قدیمی را تأمین کند. این در حالی است که دادههای اداره اطلاعات انرژی آمریکا (EIA) تأکید میکند ایران با بهبود راندمان نیروگاهها به سطح متوسط جهانی، میتواند معادل ۳۰ درصد تولید کنونی گاز، صرفهجویی کند.
اما زمان به سرعت در حال اتمام است. گزارش پیشبینی مرکز پژوهشهای مجلس برای تابستان ۱۴۰۳ هشدار میدهد که ناترازی برق به ۲۶,۰۰۰ مگاوات خواهد رسید – یعنی خاموشیهای گستردهتر و خسارتی معادل ۵ درصد کاهش رشد اقتصادی. اینجا است که تصمیمگیری قاطعانه تبدیل به یک تکلیف تاریخی میشود. آیا ایران میخواهد قربانی چرخه معیوب انرژی شود یا با جسارت، بحران را به فرصتی برای جهش زیرساختی تبدیل کند؟ پاسخ این پرسش در گرو اقداماتی است که امروز انجام میدهیم.
* کارشناس دیپلماسی انرژی